اين دختري كه تازه شده آشناي من
زيباست آنچنان كه تو بودي براي من
روزي هزار دفعه به من زنگ مي زند
برعكس تو كه سير شدي از صداي من
با او قدم كه مي زنم احساس مي شود
سنگيني نگاه تو بر شانه هاي من
من پاي تو نشستم و باور نمي كني
از او بپرس حال دلم را به جاي من
كي مي شود دوباره مرا مال خود كني
عطر تو باز پر بكشد در هواي من
برگرد از ادامه راهي كه ممكن است
از سينه ي تو پاك كند رد پاي من
:: بازدید از این مطلب : 276
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1