نوشته شده توسط : برخورد من وعشق تو يك حادثه بود----------------------------------- يك لحظه ي كوتاه پر از وسوسه بود -----------------------------دلگرمي من فقط همان لبخندت - ------------------------------------- در طول مسير خانه تا مدرسه بود --------------------------- عباس حسین پور - شهرستان عنبراباد

  زینب که برای کوفه سمبل شده است 

  اسطوره ایثار و تحمل شده است 

  تصمیم گرفته قصد غربت بکند 

  در بین سران کوفه صحبت بکند

  باید بروم به کوفه امشب برسم 

  باید به سخنرانی زینب برسم 

  یک وقت بهانه دست دشمن ندهد

  سجاد و رقیه را به کشتن ندهد

  حرفی زبهشت و باغ و گلشن نزند

  بر آتش این زمانه دامن نزند  

  زینب که عطش رفیق دیرینه ی اوست

  پس لرزه ی یک فاجعه در سینه ی اوست

  بد نیست که از حرمله دوری بکند 

  بنشیند و یک گوشه صبوری بکند 

  با قدرت خود شمر شکستش ندهد 

  افشا گریش کار به دستش ندهد 

  زینب که تمام راز ها در بر اوست 

  هفتاد دو تا فرشته هم منبر اوست

  از کوفه و بی وفایی اش دم نزند

  از قدرت ماورایی اش دم نزند

  از وحشت این زمانه صحبت نکند

  از خنجر و تازیانه صحبت نکند

  حرفی نزند که بد تر از این بشود

  حرفی که برای کوفه سنگین بشود

  باید که به یک سکوت دائم برسد 

  این قافله تا مدینه سالم برسد

 





:: بازدید از این مطلب : 290
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 دی 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: