بر فرق امير عكس ماه افتاده
از چشم غدير خون به راه افتاده
امروز غدير هرچه دارد از اوست
اين بركه ي پير هرچه دارد از اوست
تا اسم امير در ميان مي آيد
از كوفه چقدر بوي نان مي آيد
او جيره ي آب و گندم دنيا بود
او چشم و اميد مردم دنيا بود
اميد كوير بي علف بود هنوز
اميد جهان بود،هدف بود هنوز
جانبازي او قصه ي شب هاي عرب
آيينه ايثار و شرف بود هنوز
امروز كنار بارگاهش بودم
در گوشه اي از خاك نجف بود هنوز
مي گفت رطب داده به دستان علي
نخلي كه پر از شور و شعف بود هنوز
در شهر پر ازصداي شليك ،ولي
در محفل او رباب و دف بود هنوز
بايد كه علي بي كس و تنها باشد
با آن همه گمراه طرف بود هنوز
امروز پر از لطف و كرم بود علي
ديوار به ديوار حرم بود علي
آن چشمه ي نوراني دين آمده بود
خورشيد به ديدار زمين آمده بود
:: بازدید از این مطلب : 184
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0