زینب بیا که پاک کنی گرد راه را
این اشک های کودک بی سر پناه را
این طفل ها هنوز به خاطر می آورند
آن ظهر آفتابی و گرم و سیاه را
زینب بیا و حنجره ي روی نیزه شو
بر هم بریز حرمله های گناه را
جزتو که جمع می کند از روی دست باد
ته مانده های پیکر سرخ سپاه را
در پیش روی توست شبی تار و بی چراغ
تا مرز شام بدرقه کن قرص ماه را
:: بازدید از این مطلب : 218
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0