امشب براي پرسه زدن توي اين حرم
با خود دو جفت بال كبوتر مي آورم
تنها تر از هميشه كنارت نشسته ام
حس مي كنم حضور تورا در برابرم
بي تو ، حواس شعر مرا پرت مي كند
تكثير چند واژه ي مسموم در سرم
تا اينكه از هواي تو لبريز مي شوند
گلواژه هاي حبس شده توي دفترم
امشب در آستانه ي اين شاعرانگي
تنها هواي بام تو دارد كبوترم
بوي گلاب مي دهي و عطر رازقي
وقتي تورا به شعر و غزل در مي آورم
:: بازدید از این مطلب : 187
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0