تقدير نيست اينكه شدم صيد اين حرم
تيرت درست خورده به قلب كبوترم
سجاده لب به ذكر و ثنايت گشوده و
مي آورد خيال تو را در برابرم
من يك كبوترم كه پي عشق دلبخواه
نيلوفري كه تشنه ي اين حوض كوثرم
هربار حس كنم كه طلب كرده اي مرا
با بال هاي بسته به سوي تو مي پرم
"وقتي هزار حاتم طايي گداي توست "
بايد به شاه بودنت ايمان بياورم
هر چند از عمارت تو رفتني شدم
اما هواي بندگي ات مانده در سرم
:: بازدید از این مطلب : 319
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2